خیلی وقت بود باهم انقدر حرف نزده بودیم.البته حرف زدن هم چه عرض کنم! از نوع حرف زدن معمول این روزها.چت کردن.خیلی وقت بود انقدر کنار هم خل و احمق نبودیم.خیال پردازی نکرده بودیم.حتی انقدر جدی از زندگی حرف نزده بودیم.امروز بعد از مدت ها حرف زدن هامون خیلی چسبید.چه اون جاهایی که جدی میشدیم چه اونجاهایی که دقیقا مثل همون اموجی که میخنده از چشماش اب میپاچه بیرون، اینور خط(!) گوشی به دست پخش زمین میشدیم.

نیلو کسیه که باهم بچگیمونو گذروندیم.نوجونییمونو.الانم که باهم وارد جوونی شدیم.چند ماهی میشه که نیلو عقد کرده و شاید همین نیلو رو بزرگتر از من کرده باشه.میدونم که ازدواج کردن هم مثل دانشگاه رفتن و دانشجو شدن تو یه شهر غریب یدفعه آدم و چندسال بزرگتر میکنه.

 

+ زندگی متاهلی چطوره؟خوش میگذره؟سخته؟

_ نه چرا سخت!باید یادش بگیری. با خونه بابا خیلی فرق داره.

+ سخت چون خیلی چیزها عوض میشه و دیگه فقط برای خودت و خواسته های خودت نیستی.اره این خیلی مهمه که یادش بگیری. اره قطعا خیلی فرق داره.

_ اره دیگه خیلی جاها برای زندگی و آرامشت باید کوتاه بیای.از خود گذشتگی کنییی.باید یاد بگیری و میگیری بیفتی توش.خیلی بزرگ میکنه آدمو.فرق بزرگش اینه دیگه اونجا دختر لوس بابا نیستی هرکار دلت خواست بکنی کسیم چیزی نگه،هر حرفی بزنی هر رفتاری کنی دیدش عوض نشه.باید محتاط باشی

+ آره میتونم بفهمم.ولی خب درکنارش خوبی ها و لذت های خودش هم داره.

_ آره دیگه مخصوصا اگه همراه با عشق باشه.کلی آزادی داره.یه همراه داری تحت بیشتر شرایط.

+آره:) ولی اصل زندگی اینه که هرچی آدم بزرگتر میشه خیلی چیزها رو میفهمه.انگار بعد سالگی یهویی آدم دنیارو میبینه،طوری که قبلا اصلا نمیدیده.مخصوصا بعد 20 سالگی.دیگه دنیا و زندگی همون دنیای بچگی هامون نیست.همه چیز خیلی زمخت تر و ترسناک تره.

_ آره انگار تازه میزنند در گوشت.همه چیزو درک میکنی.نگاه هارو.حرفارو.طعنه هارو.تهمت هارو.بدی ها.بچگی ها همه چی تا قیامت بود ولی قیامتمون ده دقیقه بعد بود اما الان.

+میزنه تو گوشت بد هم میزنه.و هرروز شوکه تر از قبل میشی.


بعد کانال و میزنیم به کانال شوخی و مسخره بازی.ازش میپرسم فیلم مراسمت و گرفتی من داشتم قند میسابیدم میگه اره برای مراسم داداشت دیگه حرفه ای میشی.بهم میگه خواهر شوهر میشی ها یادت نره.میگم:

 

_ میچلونمش.

+قند و ول کنی هی بخوره سرش :))))

_ از این خواهرشوهر عفریته ها

+آرهه اسمت بیاد بلرزه.

_وای:))))) بعد بیام قند و بردارم از قصد بزنم موهاش اینارو خراب کنم. من و اینطوری صدا کنه: ساساساااسااااسایه.

+پات سر بخوره بیفت روش:))))) کلا لباسشم پاره کن.رژتم بمال:)

_ نه پامو میگیرم جلوش با کله بره زمین صورتش اینا زخم بشه.

+ آره بگو خاک تو سرش راه نمیتونه بره


بعدم میگم فکر کنم ما مازوخیسمی چیزی داریم ها میخنده میگه آره خیلی حالمون خرابه:))))) بعدم میگه اینکارارو کنیم داداشت میگیره میزنمتون میگم آره بابا با تراکتور میاد از رومون رد میشه به زنش چپ نگاه کنیم. بعد یکم دیگه هم این بحث و ادامه میدیم و میریم سر بحث دیگه.


یه جایی هم بهش میگم زن زندگی شدی ها حسابی.میگه یوخ بابا(نه بابا) همون تنبلیم که بودم.میگم اگه تنبلیتو ترک کنی شیرمو حلالت نمیکنم ها.ما هنوز هموناییم که وقت جمع کردن سفره که میشد جیم میشدیم تو اتاق.میگه چشم فقط بخاطر تو.خونه خودمم کارارو میدم "ک"(همسرش).بعد میگه جا منم بزاد غم ندارم دیگه.میگم دیگه این مورد و باید ان شاالله سفارش بدیم خدا تو نوع جدید بشر اضافه کنه.از این اموجی خنده ها میذاره بعد خودمم میگم نه مردها تحمل ندارن بخوان بزان خودشون زاییده میشن ولی بچه رو نمیزان. میگه آره بابا یه سرما میخورن حس میکنند ته دنیاست بخوان بزاااان؟؟؟ یه ویار کنند بدبختمون میکنند.میگم همون بهتر خواهر که خودمون بزاییم مگرنه تحمل آخ و اوخ اینا و نازشونو کشیدن سخت تره.بعد هم تصمیم گرفتیم هرکدوم 6 تا بچه به دنیا بیاریم تا باهم یه تیم بزنیم و اسمشو بذاریم نیلسا(نیلوفر+سایه).


پی نوشت:از وقتی اومدم بیان نمیدونم چرا با استرس دکمه ی انتشار و میزنم.اصلا حتی حس میکنم نوشتن هم برام سخت شده و نمیتونم خوب بنویسم.شاید چون اینجا حرفه ای تره و مخاطبش بیشتره!هنوز نتونستم جامو تو بیان پیدا کنم.

فقط چند نفس باقیست تا زیر آوار خفه شوم...

دلم تنگ است برای بیرون کشیدن کلمات از ذهنم و لغزاندنشان در مجازی تقریبا بی نام و نشان

میخواستم بگم بهت ولی نبودی که بشنوی

خیلی ,ها ,هم ,آره ,میگم ,میگه ,حرف زدن ,حرفه ای ,بچه به ,به دنیا ,قند و ,اسمشو بذاریم نیلسا

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

باغ تالار سعادت,باغ تالار باران,باغ تالار تاج,باغ تالار پرنیان پردیس نما گرین پروژه، ارائه دهنده خدمات دانشجویی اهورا عالم ارواح رطوبت ساز صنعتی،رطوبت ساز گلخانه،رطوبت ساز قارچ،رطوبت ساز پروانه ای خلاصه کتاب حقوق بشر در اسلام خودنویسی ها وبلاگ آموزشی شورای دبیرستان نمونه ترابی مقدم آخرین اخبار دنیای موبایل و تبلت